حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

إمَّعَه

يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ق.ظ

- بابا نمی خوام با پارتی برم سرکار.
- همه این کارو می کنن.
-خوب همه اشتباه می کنن، همه می خوان حروم انجام بدن، همه می خوان نون حروم ببرن سر سفرشون، من نمی خوام جزء اون همه ها باشم.
- تو نمی فهمی دخترجان.
-باشه من نفهم اصلا می خوام همین جوری نفهم بمونم هیچ وقتم عاقل نشم.

چقدر همه داریم که پایبند به همه ی دیگران نیستن؟ چقدر همه داریم که دست عشق رو گرفتن به خاطر عقلشون؟ بهای عاقل نشدن سنگینِ!

میشه هزارتا میشه به معنی درخواست نوشت و فقط یه جواب شنید: همه این کار رو می کنن ، شما هم دلتون خوشِ ها! احساس دوست نداشتن من نسبت به آدم هایی که بدون فکر کردن و صرفن از روی تقلید یا جوگیر شدن و یا هر دلیلی دیگه ای کاری رو انجام میدن ، همیشه در حداقل ممکن که یه اخم ساده است ظاهر شده و همنشین خلقیاتم بوده. و امیدوار،  به خواهد بودش هستم!

آدم های دور و بر ما و شاید خودمون پر از اعتقادات و رفتارهایی هستیم که جنسشون ساخته شده از این حروف: همه این کار رو می کنن، با این نوع رفتار ، ناراحتی نداره و نبایدم ناراحت بشیم اگه بهمون بگن شما made in all  هستید نه made in god .

خدایی شدن نیاز به گرفتن یک تصمیم و انتخاب قاطعانه برای حرکت داره، خوب یا بد! این دو مسیر در پهنه ی گیتی گسترده شده و هر کدام همراهان خاص خودش را مجذوب خویش می کند. برای خوب شدن باید بگذریم از همه هایی که همه را دارد غیر از خدا.

تحف العقول عن الإمامِ الکاظمِ علیه السلام لِفَضلِ ابنِ یُونُسَ : أبلِغْ خَیرا ، و قُلْ خَیرا و لا تَکُن إمَّعَةً . قلتُ : و ما الإمَّعَةُ ؟ قالَ : لا تَقُلْ ، أنا مَعَ النّاسِ ، و أنا کَواحِدٍ مِن النّاسِ . إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله قالَ : یا أیُّها النّاسُ، إنّما هُما نَجدانِ : نَجدُ . «و هدَیناه النجدَین» . کما فی هامش المصدر حدیث خَیرٍ و نَجدُ شَرٍّ، فلا یَکُن نَجدُ الشَّرِّ أحَبَّ إلَیکُم مِن نَجدِ الخَیرِ .

تحف العقول : امام کاظم علیه السلام به فضل بن یونس فرمود : خیر برسان و خیر بگو و اِمَّعه نباش. عرض کردم : امّعه یعنى چه؟ فرمود : نگو ، من با مردم هستم و من هم مثل یکى از مردم. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : اى مردم! دو راه بیشتر وجود ندارد : راه خوب و راه بد. پس نباید راه بد نزد شما دوست داشتنى تر از راه خوب باشد.

ظریف

سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۴۷ ب.ظ

معرفی

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ب.ظ

آنقدر مشق هایم را خوب ننوشتم که تو هم به من گیر دادی، شاگرد خوب مدرسه! اما حیف نمی فهمی من از مداد و دفتر خسته شده ام از پشت میز نشستن از اینکه استاد رو به روی من بایستد و از آنچه نفهمیده بگوید ، تبیین کند و مسخره تر از همه دفاع کند!

خسته شدم از کارت ورود به جلسه، از امتحان جامعی که مانع تمرکز است مانع خواندن و نوشتن از آنچه می خواهم و دوست دارم، حتی از اینکه بگویم تعریف باید جامع و مانع باشد حالم به هم می خورد!

من معرِّفی هستم که هیچ معرَّفی ندارد پس پشت پا زدن به همه ی معرَّف هایی که معرِّفی را معرفی می کند حق من است! آن هم با تأکیدی به حمل اولی!!!

اما از من به تو نصحیت سرمشق امشب تو صحیفه سجادیه باشد، نخواستی توحید صدوق را بخوان ، اگر نشد حافظ بخوان و بخواب.

جنبه

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ب.ظ

هر وقت دهه ی فجر میشه و اون فیلم سخنرانی حضرت امام تو بهشت زهرا رو نشون میدن بی اختیار یاد این جمله می اُفتم، که بعضی ها با مزاح و غیر مزاح واسه هم تعریف می کنن " آب رایگان، برق رایگان و ..."

تا حالا با خودتون فکر کردید دقیقن با خودتون نه با هیچ کس دیگه ای "فکر + خود"  که چرا امام این حرف رو زده؟ من تقریبن از همون روزی که با کلی ذوق و شوق راهروها و کلاسای مدرسه رو آذیین بندی می کردیم با این جمله رو به رو شدم "فکرش رو بکنید از بچگی دارن رو مخ ما کار می کنن به خاطر این جمله تازه یه بچگی ای که توش هنوز یارانه های مولد انرژی رو ور نداشتن!" می خوام این رو بگم که پس من از همون بچگی دارم رو این جمله فکر می کنم و باهاش درگیر هستم.من اصلن کاری به این ندارم که امام خمینی این جمله رو گفتن یا نگفتن ؟ در مقام اثبات یا رد این قضیه نیستم فقط می خوام امروز دور هم یه کم گپ بزنیم و فرض رو بر این بذاریم که این جمله اون روز پشت میکروفن زده شده و از بلندگوها هم پخش شده! از نظر شما که ایرادی نداره؟ اگه ایراد داره از همین جا خداحافظ و ممنون که وقت گذاشتید و تا اینجای متن رو خوندید. باشد وقتی دیگر جایی دیگر متنی دیگر إن شاءالله.

ممنون از شمای ادامه دهنده:  اگه امام این جمله رو گفته باشه هم درسته، چون الانشم که الانه مغز این جمله حرف بدی نیست، زشت نیست ، فحش نیست ، غیرمعقول نیست ، ذاتش قشنگ و آرامش دهنده است. خدا پیغمبریه، انسانیه به هر نحوی که به انسان نگاه کنی.

پس اصل این جمله فارغ از اینکه هر کسی گفته باشدش هیچ قابلیتی برای مورد ذم واقع شدن رو نداره، تازه خیلی هم قابل احترام و ستایش "نه اون بازیگره ستایش به معنی ثنا"

پس اونیم که گیر میده نمی گه این جمله ، جمله ی مذموم و زشتیه بلکه گیر دادنش برمیگرده به یه مسأله دیگه که اونم مقام تحقق و عملیاتی شدن این جمله در گستره ی زمان و بطن جامعه ای هست که از امام خمینی به عنوان بنیان گذارش یاد میشه. پس خیلی راحت از کنار این جمله رد شدن اصلن درست نیست به نظر من با این جمله ی راحت می خوان ریشه ی یه تئوری رو بزنن ، یه تئوری که عمق ، رتبه ، اعتبار و وجاهتش اجل از این حرفاست منتهی از بد روزگار کار رسیده به اینجا که مثل منی باید بشینه از این چیزاش بگه.

سوال اینه که آب رایگان ، برق رایگان ، گاز رایگان ، تحصیل رایگان (این تو قانون اساسی اومده) شدنی هست یا نه؟ قسم خوردن نداره ولی شدنیه به شرطی که جنبه اش باشه ، وقتی جنبه اش باشه دیگه طرف استخرش رو با آب شهری پر نمی کنه ، وجب به وجب تو باغش چراغ نمیذاره ، برای همه ی اعضای خانواده اش یه ماشین نمی خره " الان که یارانه ها رو ور داشتن کجا هستن اونایی که تو باغشون چن تا چراغ بیشتر روشن نیست خودم دیدم دارم میگم "

این رو بیشتر به اونی می گم که وسط گرمای مرداد هم که باشه اگه از تشنگی رو به موتم باشه دست تو جیبش نمی کنه یه بطری آب معدنی واسه خودش بخره! آخه عزیزدلم ، برادرم ، گلم تا حالا حساب کردی وقتی میری حموم چن تا بطری آب معدنی برای شستشوی مبارک صرف می کنی ؟ و قیمتش رو در آوردی ؟ و مقدار آب بهاتم نگاه کردی بهش ؟ و رفتی بخونی دقیقن چن تا کشور تو دنیا هستش که از دوش حموم مردمش آب با این درصد تصفیه شده میاد پایین ؟ این چن خط رو بذارید به این حساب که هنوزم که هنوزه با همه ی سختی ها و مشکلات بازم شرایط موجود گلستان تو خیلی موارد در یک نگاه مقایسه ای نه ایده آل و آرمانی."البته بگم ها این شیوه باید یه کم روش تجدید نظر شه واقعن معقول نیست هر چند شبه عدالته اون خلط تساوی و عدالت تو رسوندن آب سالم به همه ی نقاط ایران بدجور اینجا مشهوده یه شیر آب سالم بسه دیگه بقیه ی مصارف رو می تونی با آب هایی که هزینه کمتری واسه تصفیه اش صرف شده انجام داد و سوراخ مدیریت مملکت تو موارد اینطوریه هزینه هایی که ما رو رسونده به وضع موجود"

بریم سر جنبه ی نوع آدمی که بعد انقلاب مخصوصن بعد جنگ ساختار و شاکله اش و اهدافش مخصوصن بعد از شهادت افرادی مثل بهشتی و مطهری و خیلیای دیگه افتاد دست کسایی که مشی و منششون با امام خوانِش مترادف نداشت. بازم با روی کار اومدن اینجور افراد تو این وضع به جای اینکه روحیه سرمایه داری بین مردم موج بزنه روحیه مصرف گرایی موج زد و اینطور شد که ما نه به توسعه فرهنگی رسیدیم و نه توسعه اقتصادی.

یه عده چنان از این فرصت های فوق العاده و خاص سرمایه گذاری همون آب رایگان، برق رایگان سوء استفاده کردن که فکرش رو هم نمی کنید. اون چنان این قاعده شرکت ها و کارخانجات رو تنبل کرد که استفاده از دستگاه های پر مصرف انرژی شد یه روال طبیعی!!! اون بی جنبه شدن مردم ، این بی جنبه شدن کارخانجات منجر شد به هدفمندی یارانه ها! البته نه به عنوان راه حل مشکل، بلکه  لااقلِ ایده بود بیرون کشیدن یه مقدار از پول چهار تا پابرهنه از تو حلقوم حیاط ها و سوناهایی که با پول مردم روشن و گرم میشد!

من میگم فارغ از اینکه به چه دین و آیینی باشی آب رایگان برق رایگان گاز رایگان تو کشوری که بودجه اش با فروش منابع طبیعی که متعلق به مردم تامین میشه امکان تحقق داره به شرطی که جنبه ی مصرف فراموش نشه و بعدش اگه جنبه نبود با یه مدیریت صحیح میشه که این امر محقق بشه ولی حیف که هر روز مدیریت ها بهتر که نمیشه هیچ بدتر هم میشه. من همین الان نه یه وقت دیگه  فقط یه نگاه صادقانه لازم دارم به من بگید این انصافه که جنبه نداشتن خودمون و سوء مدیریتمون رو بذاریم به حساب مردی که هیج تقصیری تو این قضیه نداره؟

+جواب کامنت های این مطلب رو هم بعد هشت ماه بخونید قشنگ شده

زندان مفهومی

پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

رها شدن از بند زندان های مفهومی مثل بدست آوردن نان شب واجب است! انسانی که در مسیر شدن قرار می گیرد مادامی که بدون توجه حرکت کند دچار یک نقض غرض و یک تباین ذاتی با خودش می باشد. مسلمن این نوع رفتار با اصل کارکرد تولید خودش منافات دارد.

همه می دانند که گام برداشتن مساوی است با شنیدن. وقتی شما از خانه ی فکرتان خارج می شوید خواه ناخواه در معرض شنیدن های مختلف قرار می گیرید. اینجا، هم شنیدن ها متفاوت است و هم نوع شنیدن ، شما در شنیدن ها اختیاری ندارید و لاجرمِ حرکت، شنیدن است و کسی هم حق محکوم کردن شما را در شنیدن ندارد، شاید بعدن ترها کسانی که عامل حرف بودند محاکمه بشوند اما کسی حق ندارد حق شنیدن را از شما بگیرد! گستره ی این قاعده به طول و عرض کره زمین به موازات نصف النهارها متصل به شعور آدمیت می باشد و خدشه بردار هم نیست.

اما اختیار شما زمانی شکوفا می شود که نوع شنیدن را انتخاب می کنید. شما همان قدر که در شنیدن مجبور هستید در نوع شنیدن مختارید. انتخاب تقلیدگونه از یک الگوی مناسب یا ایجاد یک شیوه ی شخصی شنیدن راه گشاترین عملکرد برای قرار نگرفتن در زندان های مفهومی ساخته شده توسط هر ایده و فکری است که خواهان محصور کردن شما در یک چارچوب مشخص برای دست یابی به اهداف مورد نظرش می باشد.

دقیقن همین جاست که مورد محاکمه شدن شما در دستگاه قضا بر روی میز قاضی قرار می گیرد، شمای انسان باید بفهمید هر واژه و مفهوم شنیده شده ای را صرف شنیدن در لیست پذیرش خود قرار ندهید چه بسا این پذیرش چنان رزروهای مفهومی در نهاد شما ایجاد می کند که بعد از چند وقت فرصتی به اندازه یه اتاق درجه ی کارتن هم برای فکر کردن نخواهید داشت.

با این شنیدن های بدون فیلتر ذهن شما پر از خطوط تو در تو می شود که در هر آن وجودی، مورد همجمه ی  ایده های نامتجانس از هر سمت و سویی قرار می گیرد که در اکثر اوقات حل نکردن این نامتجانسات منجر به پشت پا زدن به افکار کودک ساده ی تان که بدون تعصب و یا در نظر گرفتن سود و زیان های دنیوی و اخروی مورد قبول قرار گرفته اند  می شود. بنابراین از همین لحظه یک تلاش جدی در زندگی روزمره ی تان را سرلوحه ی امور قرار دهید شنیدن ها مورد اطمینان نیستند حتی از شما دوست عزیز مگر آن وقتی که بعد از دقت ، مطالعه ، تأمل ، تفکر و بررسی های معقولانه  مطابقت آن با مسیر الله محرز شود. البته برای کسانی که هنوز قابلیت تطبیق دادن خود با الله را به دست نیاورده اند توجه به این مسأله ضروری است که هیچ انسانی حتی در فضای شخصی فکری بدون مبانی معنا پیدا نمی کند این مبانی شاخصه هایی مفید است برای جلوگیری از تناقضات فکری هر چند این احتمال وجود دارد که این مبانی برای رسیدن به حقیقت کافی نباشند.

آنچه اهمیت دارد این است که آدمی هنگام شنیدن مراقب باشد و با وسواس خاص شنیده ها را بپذیرد زیباترین مثالی که می توان برای فهم این موضوع بیان کرد روایت پابرهنه ای است از یک ذهن کنیز که مفهوم آزادی را با برادشت های سطحی و جاهلانه ی عرفی در وجود خود نهادینه کرده است و در عرف همین فهم محکوم به حبس ابد در زندان مفهومی خویش است.

بِشر حافی‌ و انقلاب‌ او از یک‌ گفتار موسی‌ بن‌ جعفر علیهما السّلام
بشر حافی‌ در ابتدای‌ امر شرابخوار بوده‌، و با صحبت‌ غوانی‌ و استماع‌ اغانی‌ به‌ عیش‌ و طرب‌ مشغول‌ بود، چنانکه‌ علاّمۀ حلّی‌ در کتاب‌ «مِنْهاج‌ الکَرامَة‌» ذکر می کند: ‎ وقتی‌ حضرت‌ امام‌ کاظم‌ موسی‌ بن‌ جعفر علیهما السّلام‌ از خانۀ او در بغداد عبور می کردند، و صدای‌ غنا و مَلاهی‌ و رقص‌ و نی‌ که‌ از خانه‌ بیرون‌ می‌آمد به‌ گوش‌ حضرت‌ رسید، در اینحال‌ کنیزی‌ که‌ در دست‌ او خاکروبه‌ بود و می‌خواست‌ بیرون منزل‌ بریزد، از منزل‌ خارج‌ شد و خاکروبه‌ را ریخت‌. حضرت‌ به‌ او گفتند: یَا جَارِیَةُ! صَاحِبُ هَذَا الدَّارِ حُرٌّ أَمْ عَبْدٌ؟! فَقَالَتْ: بَلْ حُرٌّ. فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: صَدَقْتِ؛ لَوْ کَانَ عَبْدًا خَافَ مِنْ مَوْلَاهُ.
ای‌ خانم‌! مالک‌ این‌ خانه‌ آزاد است‌ یا بنده‌؟! گفت‌: آزاد است‌.
حضرت‌ کاظم‌ علیه‌ السّلام‌ گفت‌: راست‌ گفتی‌؛ اگر بنده‌ بود، از آقای‌ خود می‌ترسید و چنین‌ کاری‌ نمی‌کرد.
آن‌ کنیز چون‌ با خود آب‌ برگرفت‌ و به‌ خانه‌ بازگشت‌ و بر صاحب‌ خانه‌
وارد شد، آقای‌ وی‌ که‌ بر سر سفرۀ شراب‌ بود گفت‌: چرا دیر برگشتی‌؟!
گفت‌: مردی‌ با من‌ چنین‌ و چنان‌ گفت‌.
بشر در اینحال‌ فوراً با پای‌ برهنه‌ (حافیاً) از منزل‌ بیرون‌ شد تا حضرت‌ مولانا الکاظم‌ علیه‌ السّلام‌ را دیدار کرد، و عذرخواهی‌ نمود و گریست‌، و از کردارش‌ و عملش‌ شرمنده‌ شد، و بر دست‌ آن حضرت‌ توبه‌ نمود.

کار از شک گذشته

چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۰۷ ق.ظ

عاقبت به خیری تو کافه باکارا!

سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۱۸ ق.ظ

راجع به اون عاقبت به خیری وقتی نوشتم یاد این داستان افتادم ، واقعیه، شاید به خاطر این بود که باکارا رو نوشتم و عاقبت به خیری رو!!! ذهنم رفت تو یه خاطره
تو تاکسی نشسته بودم یه خانوم پیری چادری (کاملن چادری ) از اون هایی که شبیه مادر شهدا هستن، مثل همون ها با محبت و مهربون هم تو تاکسی بود. راننده صدای هایده گذاشته بود و داشت می خوند، یهو خانومه برگشت به راننده گفت فک کنم اینا برن بهشت ما تو جهنم بمونیم، پریشب رفته بودم کرج خونه اقوام ، اونم یه آهنگ از هایده رو گذاشته بود "حالا دم غروبی دل پیرزن حتمن گرفته بود اونجا به دلش نشسته صدای هایده و شعرش حتمن"  رو کرده بود به صفحه TV  و گفته بود خدا بیامرزدت چقد خوب می خوندی
گفت من این رو گفتم و شب هایده اومده تو خوابم که دستت درد نکنه کلی با این دعا کردنت کارم رو راحت کردی و یه نفسی دارم می کشم
این داستان رو تعریف کرد و پیاده شد
من خیلی تو نخ این خواب بودم ببینم چطور شد اینطور شد ؟
یه خورده که فکر کردم دیدم خوبی از طرف هایده نبوده از طرف این خانوم بوده اول که صدای زن واسه زن حروم نیست (البته حتمن غنا هم نبوده یا نخوایم و تازه فوقش بگیم خانومه کار ناپسندی تو اون لحظه می کرده ) اما نکته دقیق تر، دعای این خانوم بوده که از بس خوب بود مورد اجابت قرار گرفت و از بس که هایده گرفتار بوده با همین دعای خالصانه که مستجاب شده کلی بهش حال دادن که اومده تو خواب این بنده خدا ازش تشکرم کرده. خلاصه کافه باکارای شما که همش من رو یاد اون ها میندازه و این دعای عاقبت به خیری، من رو برد به خاطره ای که یادم رفته بود از دو سال پیش و الان که نوشتمش می بینم چقد خوشگل و آموزنده است می تونه یه مطلب جدید باشه امیدوارم جالب بوده باشه این خاطره. به هر حال بازم میگم خدا عاقبت ما رو به خیر کنه تا محتاج دعای این و اون نباشیم*