حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حلال ها» ثبت شده است

باسوادها

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۲ ب.ظ

بعضی ها مثل من یه ریز صحبت می کنن ، حرف می زنن و نقد می کنن! بعضی ها هم باید سیخ بهشون بزنی تا دوکلمه ازشون بشنوی. با اون گروه اول کاری نداریم خودم و خودشون رو خدا شفای عاجل عنایت بفرماید ان شاء الله.

اما گروه دوم شامل دو نوع افراد میشه یه نوع که اصلن حرفی برای گفتن ندارن که این ها هم نیاز به شفا به صورت جدی تر دارن و یه نوع هم که از بس با کمالات و معلومات هستن اصلن اهل حرف زدن نیستن مثل اون پارچی می مونن که تا لب لبش پر آب! برای یه جرعه آب خوردن باید کلی زحمت بکشی تا بتونی یه لیوان آب بخوری تازه اگه ناشی باشی میزنی همه چیز رو خراب می کنی آب رو هم حیف و میل می کنی! دیدی پارچ سنگین رو وقتی داری آب میریزی زورت کم باشه ، ظرفیت نداشته باشی ، بی حوصله باشی آب رو همه جا میریزی الا تو لیوان.

نمی دونم تونستم جان کلام رو بگم یا نه ؟

رفاقت دیپلماتیک

جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۱۲ ق.ظ

نوشتن انگیزه می خواد. انگیزه از پشت کوه نمیاد. همه ی آدم های دور و بر ، همه ی اشیاء از گرد و خاک های قسمت عقب تلویزیون گرفته تا دستمال کاغذی های رو هم جمع شده دسشویی " نگو اَه حالم بهم خورد اینم یه بخشی از زندگی روزمره است " تا موهای بیرون اومده ی دخترای راهنمایی و دبیرستانی بلا استثناء " قمست جلوی سرشون رو می گم همون که اگه ازشون بپرسی چرا اینجوری پس؟ میگن مگه حلال نیست ! " تا   تا   تا و هزار تا تای دیگه انگیزه می خواد ، انگیزه ...

یه دیپلمات هیچ وقت نمی تونه طعم زندگی روزمره رو بچشه ، نه اشتباه نکنید من اصلن کاری به مذاکرات اخیر نمی دونم ژنو چند ندارم! کاری به ریش گذاشتن برادر ظریمون هم ندارم ! روی صحبتم دقیقن با اونایی هستش که تو برخوردهاشون با دیگران رفتار دیپلماتیک دارن. از پدر و مادر گرفته تا فامیل و دوست و آشنا.

گاهی اوقات دیدن هایی صورت می گیره که آدم میلی به گفتن و تکرار کردنش نداره ، حتی بیان کردنش یه جورایی سخت و ملال آوره. یکی از سوهان های روح در عصر جدید با آدم های جدید همین برخوردهای شبه دیپلماتیکِ! منظورم از شبه دیپلماتیک اینجا یه نوع رفتار ماشینی هستش، رفتاری که شاید خودآگاه یا دل پسند برای فرد مجری هم نباشه  اما به خاطر نیاز مجبور به اجراش شده. به تعاملاتتون با دیگران از یه صبحی که برای یه زندگی معمولی می زنید بیرون تا شب موقع خواب توجه کنید. تو این برخوردها و رفتارها چند مورد رو می تونید مثال بزنید که اگه به جای یه انسان پوست و گوشتدار یه ربات پیچ و مهره دار میذاشتن هیچ نحوه امتیاز + یا - ای در روند کاری و روحی شما ایجاد نمی شد؟

بدون تعارف انگار این روند ماشینی شدن تو خُلقیات بعضی ها بدجور خَلق شده! رفاقت دیپلماتیک یکی از غیرانتزاعی ترین مفاهیمی هستش که این روزها عینیتش داره مثل خوره وجودم رو می خوره. رفاقت دیپلماتیک یعنی اگه شما  مریض شدی و من دست خالی اومدم  عیادت شما " حالا به هر دلیلی " شما هم اگه اومدی عیادت من با اینکه توان خرید داری، دست خالی بیای! اگه من به یکی یه دونه بچه ی شما که عروسی کرده یه سکه ی تمام هدیه دادم ، شما موقع هدیه دادن به بچه ی اول من ، به عروسی بچه ی دومم فکر کنی و  یه نیم سکه  کادو بیاری! " درصورتی که خرید یه سکه ی تمام هیچ تأثیری تو زندگی شما نمی ذاره "

چقد تحمل اینجور آدم ها سختِ! آدم هایی که خودشون نیستن و برای خودشون و عقایدشون زندگی نمی کنن! آدم هایی که حتی به خودشون احترام نمیذارن چه برسه به دیگران. آدم های لینک کن تا لینکت کنم ! آدم های لینک باز بدردنخور! به نظر من چشم اسفندیار رفاقت همین رفتار دیپلماتیکِ و حالا باید بسیار ساده تر از همیشه گفت : جیب برها به بهشت نمی روند اما دیپلمات ها به جهنم !

بعدن نوشت :اونایی که با خدا رفیق هستن بخونن!

خوشت میاد رفاقت خدا با تو یه رفاقت دیپلماتیک باشه ؟ یعنی خدا موقع حساب و کتاب کردن چرتکه بندازه واست ؟ اگه اینجوری بشه بدجور سرت کلاه میره ها! یه وقت شوخیت نگیره بگی خب دوتا نماز خوندم برم دوتا فحش بدم بیام ! پنج تا سینه زدم برم پنج تا شماره بدم بیام ! نبینم اون روزی رو که با خدا اینجوری معامله کنی، باور کن بعد یه مدت با مُخ می خوری زمین بلند کردنتم کار حضرت فیلِ ها! حالا من هی ها میگم تو کار خودت رو بکن.

نشینی یه گوشه بگی خب دیروز یه تومن صدقه دادم امروز چرا 10 تومن پس ندادی! من که یاد گرفتم تو رفاقت با خدا ندار باشم ، همیشه هم اونیکه این وسط ضرر کرده خداست.

Original Sin

شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۳ ق.ظ

دل گرفتگی، داغون شدن، ناراحتی، بی حوصلگی و خلاصه استغفرالله گفتن مکرر یا یه دونه از نوع عمیقش، یه امر عادی و طبیعی هست واسه آدم های گناه کار، همون موقعی که احساس می کنن با انجام دادن یه کار پلید از نوع شیطانی اش بدجوری از خودآشون دور افتادن، احساس گناه کار بودن بعد از انجام گناه یکی از بهترین مواهبی هست که خدا به نوع آدمی هدیه کرده.


انگار فوضولی کردن و نگاه کردن به صفحه موبایل طرف که در حال نوشتن پیامک هست، انداختن پوست تخمه کف خیابون، بلند کردن صدای آهنگی که داریم گوش میدیم تو یه مکان عمومی، ناجور لباس پوشیدنُ رژه رفتن رو مخ این و اون، دیر رفتن سر کلاس و پاره کردن حواس بقیه که داشتن به درس گوش میدادن اصلن گناه نیست. بله همه ی این موارد گناهِ اما نمی خوام راجع به گناهایی که به خاطر جهلمون نمی دونیم گناه صحبت کنم.


خدا نیاره روزی رو که آدم گناه کنه و به روی خودشم نیاره، نه اینکه نخواد بیاره در حقیقت نمی تونه بیاره! یه نگاه به دور و بر زندگیمون بندازیم می بینیم پر از نتوانستن از همین نوع، وقتی راحت پشت سر دوستمون صحبت می کنیم،   تو چشاش نگاه می کنیم و تو یه جمع دوستانه واسه خودشیرینی و خوشمزگی اون رو به عنوان بهترین مفعول مورد نظر برای مسخره شدن کنار میذاریم! تیکه انداختن و اسم گذاشتنم که شده نقل و نبات رفاقت!
می خوام از گناهایی بگم که عادی شدن به خاطر عادی شدنشون هست که از گناه بودن افتادن، از تهمت زدن، فحش دادن، نگاه به نامحرم ،آرایش کردن واسه نامحرم گرفته تا کم فروشی و گرون فروشی که شده راحت الحلقوم زندگی هامون. گناهایی که گناهن ولی به نظر ما ارزش یه استغفرالله گفتن خشک و خالی هم ندارن!
انگار گناه فقط زنا و لواطِ ، البته بعضی گناهای سنگین دیگه هم به همت دوستان و زحمت کشان این عرصه مثل شراب خوردن از گناهیت افتادن! بعضی اوقات حس می کنم نوشتن فایده ای نداره ...


اصلن باید یه جور دیگه بنویسم از بس که بررسی زندگی دینی و دینداری از فردی به فرد دیگه پیچده است، بالاخره هر کسی تو زندگیش به یه سری گناها حساس و به یه سری های دیگه نه! این حساس بودن رو به این معنا بگیرید که بعد از انجام دادن بعضی گناها حس و حالتون می ریزه به هم و شروع می کنید به استغفرالله گفتن اما به بعضی های دیگه که اون ها هم گناه هستن همچین عکس العملی ندارین.  
لب مطلب، گناه اصلی همین سبک شمردن گناهِ ، اینکه یادمون بره عملی که انجام دادیم گناه بود، اینکه یادمون بره از خدا عذرخواهی کنیم به خاطر بی احترامی کردن و بی ادب بودنمون، اینکه یادمون بره حالمون بدبشه، گرفته بشه یا بریزیم به هم، اینکه گناه کنیم و پشت بندش به جای هق هق کردن، قاه قاه بزنیم!
نمونه اشم دیدن گناه اصلی که همین دیدن گناه اصلی ما رو سر به هوا میکنه و فکر می کنیم این حضرت آدم علیه السلام بود که نخستین بزرگترین گناه رو انجام داده.

.

.

+حلال های حرامی که از هُرهُری بودن وجودگرفته اند

دا گفت

خدا شنید

یلدا خواست

اربعیندخیلشد.

 

آرامش طوفانی

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

یادگاه

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۵۶ ق.ظ

بلاگ تبدیل ایده به ثروت این قضیه رو اینجوری روایت کرده :شهید

ایده ی خوب از هر نوعی که باشد ، جالب و جذاب است.یکی از ایده های خوبی که من قبلاً دیده بودم ، این بود که شما تاریخ تولد تون رو به یک شماره پیامک می کردید ، بعد با شهیدی که تاریخ شهادت اش با تاریخ تولد شما یکی بود ، هم پیمان می شدید.(او رفت که شما به دنیا بیایید)
یکی از ایده های جدید در این زمینه ، ایده ی شبکه اجتماعی یاد شهیدان با عنوان یادگاه است . هر کسی که در این سایت ثبت نام می کند ، یک شهید را انتخاب می کند و اون شهید رو به دیگران معرفی می کند .

چی شد که این مطلب رو کپی کردم گذاشتم اینجا :

اسم شهدای محله امون رو سرچ کردم ، نبود ، دلم سوخت ، گفتم بذارمش اینجا بقیه هم بخونن شاید به قول همون دوستان یه مرجع خوبی بشه ، اگه بتونین اسم یه شهید هم بهش اضافه کنید خیلی کار بزرگی کردید ایشاالله همون شفاعتتون کنه. همه اتون مثل من تنبلی نکنید فقط به اطلاع رسانی این مطلب اکتفا کنیدها، مردونه بیاید پای کار .

+ باربط

عشق

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ق.ظ

حلال ها

تیر

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۳۰ ق.ظ

سوریه