رفاقت دیپلماتیک
نوشتن انگیزه می خواد. انگیزه از پشت کوه نمیاد. همه ی آدم های دور و بر ، همه ی اشیاء از گرد و خاک های قسمت عقب تلویزیون گرفته تا دستمال کاغذی های رو هم جمع شده دسشویی " نگو اَه حالم بهم خورد اینم یه بخشی از زندگی روزمره است " تا موهای بیرون اومده ی دخترای راهنمایی و دبیرستانی بلا استثناء " قمست جلوی سرشون رو می گم همون که اگه ازشون بپرسی چرا اینجوری پس؟ میگن مگه حلال نیست ! " تا تا تا و هزار تا تای دیگه انگیزه می خواد ، انگیزه ...
یه دیپلمات هیچ وقت نمی تونه طعم زندگی روزمره رو بچشه ، نه اشتباه نکنید من اصلن کاری به مذاکرات اخیر نمی دونم ژنو چند ندارم! کاری به ریش گذاشتن برادر ظریمون هم ندارم ! روی صحبتم دقیقن با اونایی هستش که تو برخوردهاشون با دیگران رفتار دیپلماتیک دارن. از پدر و مادر گرفته تا فامیل و دوست و آشنا.
گاهی اوقات دیدن هایی صورت می گیره که آدم میلی به گفتن و تکرار کردنش نداره ، حتی بیان کردنش یه جورایی سخت و ملال آوره. یکی از سوهان های روح در عصر جدید با آدم های جدید همین برخوردهای شبه دیپلماتیکِ! منظورم از شبه دیپلماتیک اینجا یه نوع رفتار ماشینی هستش، رفتاری که شاید خودآگاه یا دل پسند برای فرد مجری هم نباشه اما به خاطر نیاز مجبور به اجراش شده. به تعاملاتتون با دیگران از یه صبحی که برای یه زندگی معمولی می زنید بیرون تا شب موقع خواب توجه کنید. تو این برخوردها و رفتارها چند مورد رو می تونید مثال بزنید که اگه به جای یه انسان پوست و گوشتدار یه ربات پیچ و مهره دار میذاشتن هیچ نحوه امتیاز + یا - ای در روند کاری و روحی شما ایجاد نمی شد؟
بدون تعارف انگار این روند ماشینی شدن تو خُلقیات بعضی ها بدجور خَلق شده! رفاقت دیپلماتیک یکی از غیرانتزاعی ترین مفاهیمی هستش که این روزها عینیتش داره مثل خوره وجودم رو می خوره. رفاقت دیپلماتیک یعنی اگه شما مریض شدی و من دست خالی اومدم عیادت شما " حالا به هر دلیلی " شما هم اگه اومدی عیادت من با اینکه توان خرید داری، دست خالی بیای! اگه من به یکی یه دونه بچه ی شما که عروسی کرده یه سکه ی تمام هدیه دادم ، شما موقع هدیه دادن به بچه ی اول من ، به عروسی بچه ی دومم فکر کنی و یه نیم سکه کادو بیاری! " درصورتی که خرید یه سکه ی تمام هیچ تأثیری تو زندگی شما نمی ذاره "
چقد تحمل اینجور آدم ها سختِ! آدم هایی که خودشون نیستن و برای خودشون و عقایدشون زندگی نمی کنن! آدم هایی که حتی به خودشون احترام نمیذارن چه برسه به دیگران. آدم های لینک کن تا لینکت کنم ! آدم های لینک باز بدردنخور! به نظر من چشم اسفندیار رفاقت همین رفتار دیپلماتیکِ و حالا باید بسیار ساده تر از همیشه گفت : جیب برها به بهشت نمی روند اما دیپلمات ها به جهنم !
بعدن نوشت :اونایی که با خدا رفیق هستن بخونن!
خوشت میاد رفاقت خدا با تو یه رفاقت دیپلماتیک باشه ؟ یعنی خدا موقع حساب و کتاب کردن چرتکه بندازه واست ؟ اگه اینجوری بشه بدجور سرت کلاه میره ها! یه وقت شوخیت نگیره بگی خب دوتا نماز خوندم برم دوتا فحش بدم بیام ! پنج تا سینه زدم برم پنج تا شماره بدم بیام ! نبینم اون روزی رو که با خدا اینجوری معامله کنی، باور کن بعد یه مدت با مُخ می خوری زمین بلند کردنتم کار حضرت فیلِ ها! حالا من هی ها میگم تو کار خودت رو بکن.
نشینی یه گوشه بگی خب دیروز یه تومن صدقه دادم امروز چرا 10 تومن پس ندادی! من که یاد گرفتم تو رفاقت با خدا ندار باشم ، همیشه هم اونیکه این وسط ضرر کرده خداست.