حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی رسولان» ثبت شده است

قم

سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ب.ظ

روزهای خوب خدا گاهی زیباتر از، یا ، بهتر بگم خاطره انگیز تر از اون چیزی میشه که فکر می کنی فقط کافیه یه پیامک واست بیاد که مضمونش این باشه کلاس .... دکتر .... روز پنج شنبه برگزار نمی گردد. 

اون موقع شما تصمیم می گیری بمونی ، بمونی و تو یه کلاس دیگه شرکت کنی تا باقیات الصالحاتت بشه، تصمیم می گیری بمونی و یه کم به کارهای عقب افتاده ی فارغ التحصیلیت بیشتر بپردازدی این رو نگم که شرش کنده شه نه (البته اگه قائل به این باشیم که شر امر وجودی هست نه عدمی!) می گم آدم خوب کارهاش رو به موقع و سر وقت انجام بده!

درس و بحث بس ، موندن اینطوری، یهویی و ناخواسته همین جوری کلی لذت وصف نشدنی داره ، از نشستن تو حرم و نماز جماعت خوندن و سر حوصله زیارت کردن بگیر تا گز کردن تو خیابونای قم که فقط یه صفائیه داره اونم نمی دونی چه سالاریه!

اینجا قم شهری که خیلی از رفقای کارشناسی من بعد از تهران واسه ادامه تحصیل انتخاب می کنن از پردیسش بگیر تا پردیسانش! نمی دونم از نوشتن این متن فی الحال حس خوبی دارم 

الان خونه ی یکی از دوستام هستم خیلی خوبه بچه یزد، از نوع زارچش البته فک کنم اگه بعدن واسش بخونم بچه یزد حتمن دعوام می کنه چون اوصلن مثل کاشانی ها که با اصفهانی ها و کرجی ها با تهرانی ها مشکل دارن زارچی ها هم با یزدی ها مشکل دارن البته شاید نه از نوع مشکل های اساسی فقط در این حد که همه ی این فرعی ها می گن آقاجون من کاشانی هستم ، من کرجی هستم، اینم میگه من زارچی هستم!

اینجور موقع ها که یاد قدیم ندیما می اُفتم یه حس عجیبی دارم مثل پری که معلق بین زمین و آسمونِ ، شب حتی سرما حتی خودم به نظرم آروم آروم چه جور بگم همه چیز واسم مثل یه خواب می مونه ، شاید فکر کنید دارم اغراق می کنم ولی واقعن همین طوره(عجب اشتباهی کردم گفتم چایی دم کنه ، انگار می خواد تا آخرین قطره اش رو به زور به خورد من بده)

روزهای خوب خدا دوسِتون دارم

یک خاطره با مطلبی که  متبرک به نام شهر قمِ شهر خانوم خوبی ها و مهربونی های مادرانه ی حضرت معصومه علیها السلام 

سپهر قم

به صورت کاملن اتفاقی و ناخواسته امروز قسمت شد ببینمش

اسمش یادم رفته بود، فامیلیش همین طور، کلن یادم رفته بود ولی

تنها چیزی که یادم بود اینکه باید تو ردیف کنار باغچه بگردم

گشتم و گشتم ولی نشد که بشه

از خودش خواستم

دقیقن همون موقع که بی خیال شده بود و سرم رو به سپهر بود

انگاری یکی زد پس سرم که جلو پات رو نگاه کن

تا نگاه کردم

دیدم بله خودش

احمد سپهر

یکی از همون هایی که تاریخ واس خودش نگه داشته

تا شهادت بدن به حقانیت لا اله الا الله

داستان از این قرار بود که +

.

این رشته که با خامه ی خونین رِشتم

وین لاله که بر دامن صحرا کِشتم

از جان بِسِرِشتَمش که اندر رَه حق

دنیا و هر آنچه بی بها بُد هشتم

+اینجور چیزها رو کجای دلمون بذاریم آخِ

مال مردم

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۸ ب.ظ

با شمایی هستم که مال مردم رو می خوری
یادت باشه اون دنیا هم باید مال مردم رو بخوریا
آخه میگن
ترک عادت موجب مرضه !

سرنوشت*:

اگر بفهمم
روزی
دستانت در دستان دیگری بود
دستم را می کشم !

.

.

.

.


اگه با جستجوگرتون مشکل دارید

امتحان پایینی ها ضرر نداره

ریسمون

پارسی جو

تا آماده شدن سلام!

این هم یه مرورگر ایرانی هست خیلی هم خوب

پیشنهاد می کنم حتمن دانلود کنید

ساینا

پیچیدگی

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۷ ق.ظ

پیچیده شدن

آن قدر ها هم سخت نیست

کافیست

چشمانت را ببندی

و

دهانت را باز کنی !

.

.

.

.

هنک کردم وقتی یکی گفت (اون یکی ایشون بود) :
گفته بودید کپی شدن ،کپی نشده ها ولی این متن قبلا واسه من پیامش اومده بود گفتم که گفته باشم
خلاصه بعد از چن تا پیام رد و بدل شدن واسه خودم جالب بود که این متن با این پیامک
که به قول راوی سه روز پیش به دستش رسیده اینقد شبیه باشه

(گاهی چشمانت را که ببندی پیچیده میشوی
همین که دهانت را باز کنی.....
ته اشم زده بود پیچیدم شدید)

الان که دارم می خونم انگار پیامک رو ناقص فرستاده ولی به هر حال می خوام بگم
من این پیامک رو نخوندم و این مطلب رو نوشتم چون به ذهنم رسید

خوشم نمیاد به خاطر یه جمله که واسم حکم پیام بازرگانی رو داره
و حتمن برای شما هم همین طوره
به قول جوجه طلایی برچسب بخورم
اونم از نوع دزد محتوا
که خودم متنفرم ازش

بی شخصیتی به نام فر 2 ، 30 پور

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

بدون اینکه بدونم امروز قرعه کشی مسابقات جام جهانی فوتبال باشه ، همین جور که پای تلویزیون نشسته بودم و از اونجایی که نمی دونم چه گناهی کرده بودم دیدن این برنامه قسمتم شد ، البته فوتبال بدون حاشیه هاش و آدم های بدش مثل فردوسی پور مشکلی نداره ، این آدم ها هستن که خوبی ها رو با رفتار زننده ، مسخره و هوچی گرانه اشون زشت می کنن

الان نمی خوام درباره فوتبال و فوتبالیست ها! صحبت کنم از یه چیزی حرصم گرفته اونقدی که بدون در نظر گرفتن مطلب قبلی بلاگم که زمان زیادی از به اشتراک گذاشتنش نمی گذره و خیلی برام مهم بود گذشتم تا این رو بنویسم و بگم خیلی کشور عقب افتاده ، رسانه ی مسخره ، بدون مدیریت و داغونی داریم اونقد که یه مجری زپرتی و دوزاری حکم خدا رو در حد یه منشور داخلی صدا و سیما پایین میاره و فک میکنه دنیا به اندازه دلقک بازی هاش جلوی دوربین کوچیک!

آخه آدم ! مدعی فرهنگ! اون خانوم مجری که دوستان زحمت کشیدن و بالاخره نذاشتن مردم از فیض جمالشون محروم بشن و نشونش دادن ، اگه منشور جلوش رو نمی گرفت شما پخشش می کردی ؟ یعنی TV ما اینقد مسخره است که یه دوزاری مث شما باید مجری باشه و با نیشخند های خودجوش دین و اعتقاد مردم رو زیر سوال ببره؟ 

مشکل اینجاست که آقایون نشستن و دین رو تقسیم بندی کردن ، انگاری که نگاه کردن به اون خانوم مجری واسه امثال ایشون حلالِ و واسه بیننده ها حروم شده! جناب صدر و حاجی رضایی و مهدوی کیا و نکونام و برو بچز پشت صحنه ببین مشکل نداره اما مردم ببینن اَخ

بنده خدا جناب مدیر برنامه! ال سی دی برنامه شما از دوربین صدا و سیما فاصله داره و از این ور واضح دیده نمیشه! به این آقایون که نزدیک هست ، نیست ! نگو این دوستان واسه اینکه به اطلاعات روز فوتبالی دست پیدا کنن مجبور هستن با این مدل از تصاویر و برنامه ها عجین بشن و دلیل و بهانه ات بشه واسه  به سخره کشیدن اعتقادات مردم

احساس بدی بهم دست داد از این راحت بودن فردوسی پور با مردم ! "بذارید راحت بگیم خب چون پوشش مجری برنامه قرعه کشی با منشور سیما منافات داره تصاویر رو قطع می کنیم " این یعنی چی ؟

باربط :

به شماها هم میگن مجری  و کارشناس و بازیکن آخه! یعنی تو همه کشورهای جهان همه چیز رو روال هست و همه بازی های تدارکاتی و خیلی عالی و بازیکن ها همه بی دغدغه میرن تو زمین؟ یعنی سنگال همه چی داشت که تو جام جهانی شگفتی ساز شد؟ وقتی شما از الان اینجوری صحبت می کنید انتظار رفتن به مرحله بعد هم دارید جناب کاپیتان! عقده ای های بازی کردن کنار مسی با مسخره کردن دفاع تیم ملی درباره چطوری مهار کردنش اونم تو پخش زنده! برای همتون متأسفم ! یکی ندونه فکر می کنه همه ی ایرانی ها مث این دوستان بی شخصیت هستن بدون ذره ای از اعتماد به نفس! می دونم دیگه آخر بازی با آرژانتین حتمن سر اینکه کی اول پیراهن مسی رو بگیره دعوا می کنن! متأسفم برای این تشخص وجودی فوتبال ایران با کلی دوزاری و بدردنخور مثل فر2، 30 پور!

کارا نوشت :

شاخص تو هستی

برای وابسته های پیشینی اسمت

بی شخصیت

وابسته ی توست

برداشتنش دست من نیست

+مرتبط دانلود کنید

این بازخوردها نشون میده حساسیت من بی جا نبود

حق داشتم هنوز برنامه تموم نشده

شروع به نوشتن این مطلب کنم

کوتاه ترین روز شرعی سال

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۲ ق.ظ

کوتاه ترین روز شرعی سال ، می تونه بهونه ای باشه برای یه روز روزه گرفتن با کم ترین مقدار از زحمت ، تشنگی و گرسنگی. البته میشه راجع به این بحث کرد که اصلن فلسفه روزه گرفتن چیز دیگه ای هست و نمیشه راجع به یه عبادت مثل روزه اینجوری صحبت کرد. ولی به نظر من یه روز مثل این می تونه برای هر کسی که یه خرده شیطنت دینی داره و اهل نق زدن های مختلف هست یه تجربه باشه برای آماده شدن برای روزهای طولانی و گرم تر مثل تابستون.

باید بگم تقریبن یه هفته است که ذهنم درگیر این قضیه شده وقتی ما یه شب داریم که طولانی ترین شب هست و کلی راجع به اون یک ثانیه اضافی گپ می زنیم و شعر می گیم"من خودم مشمول این بند هستم واقعن چرا بعضی اوقات اینقد درگیر حاشیه ها میشیم که یادمون میره، بی توجه میشیم ؟ به نظر شما تبلیغات تو این مورد حرف اول و آخر رو نمیزنه؟ اینقد میگن یلدا،آجیل، هندونه که اگه یکی این ها رو نداشته باشه یا بهش توجه نکنن انگار جز آدمیزاد نیست!" چرا نباید یه نگاهی بندازیم و یه روزی مث امروز "همون کوتاه ترین روز شرعی سال "رو هم به عنوان یه روزه ی مستحبی غیر از روزه های واجب ماه رمضون  (خسته شدم از نوشتن)

می خواستم جور دیگه مطرح کنم این مسأله رو ، ولی از اون جایی که زیاد حال جستجو کردن و تحقیق رو ندارم؛ یکی بگه اول اینکه کوتاه ترین روز شرعی سال دقیقن کی هست و چه روزی ؟

آخه کوتاه ترین روز سال خب میشه روز یلدا حالا باید همین روز کوتاه ترین روز شرعی سال هم  باشه یا نه ؟ چون نگاه کردم از 15 آذر به بعد فاصله و تعداد ساعت روز شرعی رو به افزایش میره...

خلاصه نتونستم به یه جمع بندی برسم شماها کمک کنید به نظرم جالب میرسه یه روز مث امروز رو همه ی کشورهای اسلامی هم افق ، الان نمی دونیم چی بنویسم نزدیک به افق  روزه بگیرن

وقتی بحث های اینجوری رو می نویسم ترس و لرز تو قلمم مشاهده می کنم ، چون یکی از ایرادهایی که معمولن خودم به این و اون می گیرم این که وقتی یه مطلب دینی می نوسید باید خوب مطالعه کرده باشید راجع بهش ، از اونطرف بعضی اوقات یه سری ایده ها مثل این به ذهنم میرسه حیفم میاد ننویسم البته می بینید من اینجا حکم نکردم درباره  چیزی صرفن یه ایده است که به اشتراک گذاشتمش (الان که دارم می نویسم آسمون هم اشکش رو با زمین به اشتراک گذاشته ، صدای بارون بدجوری هوای دور و برم انگشتای پامو سرد کرده ،البته یه حس سردی کل بدنم رو گرفته نمی دوم بخاری ها مث قبل گرم نمی کنن یا من دارم پیر میشم ...) و به خاطر همین امیدوارم اگه حرف نامربوطی دارم می زنم خدا به اندازه همین اشتراک گذاشتنش تنبیهم کنه

حالا از روزه گرفتن تو کوتاه ترین روز شرعی سال بگذریم ، چه ایرادی داره همون هایی که صبح تا غروب میشین و واسه ما برنامه تلویزیونی درست می کنن هر روز و به هر بهانه ای یه ایده دینی همه گانی! ارائه کنن خلاصه این با خدا بودن، با اهل بیت بودن خودش رو بیشتر نشون بده ...

حرصم میگیره وقتی می شنوم از اینطرف و اونطرف که میگن بابا تلویزیون رو که شما مصادره کردید اینجا هم دست از سر ما بر نمی دارید! بعد وقتی میان پیش ما می گیم ما اصلن از برنامه های تلویزیون راضی نیستیم و قبول نداریم و نگاهم نمی کنیم !

بعد بررسی که می کنی چرا اینجور شده می بینی آقایون می خوان با یه دست دو تا هندونه بر دارن! می خوان اون گروه اول رو بکشن پای TV میزنن کل سیستم اعتقادی همه رو می ترکونن ، اینجور میشه که نه اسلامی نه ایرانی ، نه غربی نه شرقی ...

چی دارم می گم اصلن انگاری خوره نوشتن امشب اومده تو وجودم

فارغ از همه چیز و همه کس باشید حتی اگه کسی درباره کوتاه ترین روز شرعی سال هم ننوشت ، شما اینقد بی معرفت نباشید یه روز به خاطر خدا روزه مستحبی بگیرید نه از روی یک جبر دینی به نام روزه واجب تو ماه رمضون بلکه از روی نشون دادن یه احترام ، یه لنگ پهن کردن پیش خدا ، یه لوس کردن و دلبری کردن.به چشم های خدا نگاه کنید و بگید امروز به خاطر تو از اذان صبح تا اذان مغرب از نفسم (خودم) دور میشم و به تو نزدیک میشم

شاید دوباره ادامه دادم این متن رو (خسته شدم از نوشتن)

آرامش طوفانی

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

سنگ و سگ !

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ق.ظ

الان داشتم می نوشتم سنگ نوشتم سگ " از اونجایی که این ن کیبورد چن وقتی هست گیر پیدا کرده احتمالن پوست تخمه ای چیزی رفته زیر دکمه اش " متوجه شدم فرق بین سنگ و سگ فقط یه حرفِ. اما این روزا خیلی ها می گن سگ نباشید در صورتی که سنگ بودن خیلی بدتر از سگ بودنِ!

.

.

.

با وجود این همه سنگ چرا اینهمه به سگ ها گیر میدیم آیا ؟

                                                                  علیه السلام                              علیه السلام

یه زمانایی اون قدیم ندیما ، یه مردی بود به نام محمد               ، البته معروف بود به باقر                موقع حج که می شد به خوننده ها و مردم پول می داد تا برای پدربزرگش تو مراسم حج که همه مسلمونا میومدن مجلس عزاداری به پا کنن ، حالا می خوایم یه تصور رو ترسیم کنیم به حول قوه ی ارتسام : فکرش رو بکن در حین و هماهنگ با حرکت امام باقر علیه السلام یه بَعضِ دیگری به عده ای دلقک پول میدادن تا تو موسم حج یا ایام محرم مردم رو بخندون! واقعن این حرکت در حد تیم ملی شبه جزیره عربستان اون وقت زشت و زننده بود! نبود؟

من می گم قضاوت با خود شما : شبکه نسیم این روزها داره چی کار می کنه ؟ این دلقک مدرن اونم تو ایام محرم واسه چی اصرار به خندوندن مردم داره ؟

کامنتم به او

شام غریبان
شام قریبان
شام قریبان غریبان
شام غریبان قریبان
انگار طعم این شام با آن شام فرق می کند ...

________________________________________________

برادر دم شما گرم
خدا مرحوم سراج رو بیامرزه
شاید واستون عجیب باشه دیشب برای اولین بار سر قبر ایشون تو آبدارخونه حرم عبدالعظیم رفتم
دوستم برای اولین بار تو روضه اسم ایشون رو شنیده بود
و دوست سوم فقط بلد بود قبرکسی به نام شیخ رضا سراج کجاست و چیزی ازش نمی دونست
امروز صبح من ای متن رو دیدم
خدا همه ی صاحب نفس ها رو بیامرزه ، یاحسین
بیشتر بنویسم گریه ام می گیره ...

شیخ رضا سراج

یه تک بیت جانانه هدیه ای از عرش کلمات به فرش ضمیرم

غمِ زینب سلام الله علیها

دلیل لطمه های بی مهابا