حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی رسولان» ثبت شده است

ایران خمینی

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۹ ق.ظ

تمام آنچه هستم را مدیون توأم، تو طعم خیابان های شهر را پر از بندگی کرده ای، پر از صدای نور، هم نفس واژه های محبت آمیز عشق. من کودکی بودم که با تو هویتی به قدرت انتخاب پیدا کردم، تو آنقدر معشوقه ی عاشق نوازی بودی که من هیچ وقت لذت عاشق بودن را به  قدر تو نچشیدم، تو از من یک انقلابی با بیش از نیم قرن تجربه ساخته ای.

تو آسمان را زنده کردی ، آسمانی را که به زمین کشیده بودند تا لجن مالش کنندُ هم تراز حماقت برایش مقاله های علمی بنویسند. تو آن قدر آسمان را زیبا کشیدی که نقش تو زیربنای افیون و بدویت را بخار کرد.

بی شک بدون تو وطن معنایی نداشت وقتی معلم را زیر می گرفتندُ کاپیتولاسیون در دادگاه قضاوت می کرد، آن هم در شهری که چکشش مجرم بود! از تو ممنونم که فرصت جوانی کردن را به قیمت جوانی از دست رفته ات به من دادی ، خوشحالم امروز اگر فحش می خورم، اگر سیلی می خورم، لهجه اش فارسی است و دردش اسانس ایرانی دارد! عزت بعد از تو معنا پیدا کرد برای مردمی که نجیب بودند نَ جیب!

مرد! بیست و شش سالم بود که نغمه ی با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا را سر دادی، آن روز من با اشک می خواندم روح خدا به خدا پیوست و احساس می کردم که تنهایم گذاشتی! اما امروز که این جملات را می خوانم تازه می فهمم که تو خوب می دانستی من یک انقلابی ام.

+جنود عقل و جهل

در سپاه جهل ثبت نام کرده بود

کسی که سپاه عقل را نمی شناخت

سوزان

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ب.ظ

دوست دارم بنویسم، دوست دارم ادامه بدم پیش نویس هایی رو که چند ماهِ در حال خاک خوردنن " فیلتر تحریم یا تحریم فیلتر ، 30 ، زن خوش صدا " اما یا نمی خوام یا نمی تونم ...

وقتی شهر فکر پر شده از رقاصه های رنگارنگ، وقتی تلاش می کنی قال الباقرُ قال الصادق علیهما السلام رو میون یه مشت اراجیف ساخته شده ی ذهنت پنهون کنی تا خدای نکرده به تریج قبای بعضی ها برنخوره نوشتن چه فایده ای داره ؟

وقتی پنهانیاتت بیشتر از آشکاریاتت باشِ حتی کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ‏ هم آرومت نمی کنه اینجاست که به سرت میزنه حروم شی میون تمام حلال هایی که حروم شدن.

وقتی که حتی شعر گفتن هم ارضات نمی کنه تازه می فهمی یه جای کار بدجوری می لنگه ، تازه می فهمی طعم دهنت فرق کرده تازه می فهمی دیگه خوردن براش کافی نیست اینجاست که فکر دوختن به سرت می زنه و میری نخ و سوزن ور میداری تا حسابی از شرمندگی یک عمر حرف زدن در بیای.

+قبرستان

+کامنت

فریاد شهوت در اقیانوس ایمان

شُ ما

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۵۱ ب.ظ

فرق تو و او چیست ؟
وقتی تو هم به ادب می گویی
زِکی !
اگر تو سه نقطه داشت
می گفتم:
خیلی سه نقطه ای!

+چ از لحاظ شکل

و

  چ از لحاظ محتوا

  انسان ها یکسان به دنیا میان

  ولی یکسان از دنیا نمیرن ...!

.

+اسپند

تبصره

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۵۰ ق.ظ

//bayanbox.ir/id/8776691458410417585?viewبغلم کن

بعد

هر جا خواستی بری

برو

بَ لَ عَ

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ب.ظ

یک زلزله ی جهانی

با قدرت

7 ریشتر

تمام محاسبات مردم دنیا

برای زندگیشون رو

یک جا می بلعه!

+اگه گنجشک هاپ هاپ می کرد

سگ می گفت جیک جیک!

+یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک

مرگ

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۷ ق.ظ

بهترین پل ارتباطی است

زخم

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ق.ظ
باز هم مثل همیشه وقتی شروع می کنی خیلی جدی بنویسی نوشتنت نمیاد! و از اون بدتر اینه که نمی دونی این مفهوم عدم توفیق تا کی می خواد به عنوان یه دنبال کننده حقیقی آویزونت باشه ؟
چن تا بهونه کنار هم جمع شد تا شروع کنم به نوشتن ، واقعن نمی دونم مطلب سنگین یا من ضعیف ولی هر چی که هست تاکید کردن مجدد روی اینکه نوشتنت نمیاد حس بدیِ بسیار!
هادی محبی رو خیلی ها نمی شناسن ، من این رو امشب فهمیدم ، وقتی میگم خیلی ها منظورم آدم های بی خیال دین و انقلاب نیست منظورم ناظر به همین دور و بر!
وقتی از شهید محبی گفتم کسی یادش نبود ، کسی نمی شناختش و این برای من باور کردنی نبود !!! تقارن صحبت کردن از سه شخصیت دوست داشتنی یعنی حضرت زینب سلام الله علیها ، هادی محبی و علی خلیلی تبدیل به زخم شد و تازه اینجا بود که تونستم مفهوم این شعر رو درک کنم: کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
وقتی بعد از هزار و اندی سال با هزاران فراز و نشیب هنوزم که هنوزه پرچم حسین در دل های بی قرار بالاست، به خاطر هنرمندی به نام حضرت زینب سلام الله است که فقط همین هنر کافی برای هم ترازی با مقام عصمت. وقتی 1000 رو میذارم کنار عدد 15* تازه می فهمم هنر روایت کردن، هنر زنده نگه داشتن، هنر ما رأت الا جمیلا خیلی بالاتر از درک آدمی مثل منِ.
فقط پونزده سال از شهادت هادی محبی شهید امر به معروف گذشته باشه و بچه مسجدیُ هیأتیُ پایگاهی حتی اسمش رو نشنیده باش؟ تازه می فهمم چقدر قاتلم! انگار به اندازه ی تک تک ثانیه هایی که هادی محبی از یادم رفت بدون شک قاتل علی خلیلی هستم. حتی تصور اینکه پوزنده سال بعد چاقوی سوم روی گلوی سوم بشینه اذیتم می کنه ، باید از امروز به فکر درمان این زخم باشم. زخم یک حقیقتِ تلخِ، حقیقتی به نام ضعف در روایت.

*تاریخ شهادت هادی محبی: 1378/9/20 * تاریخ شهادت علی خلیلی: 1393/1/3