حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

برفارت

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۵۶ ب.ظ

دو سه هفته پیش اومدی ، نظر گذاشتی ، اومدم ، پستت رو دیدم ، یه عکس گذاشته بودی از خودت میون برف تو صحن آزادی : این شعر همون موقع اومد ولی از بس رفتم تو بحر شعر تو رو یادم رفت ، چند شبم رفتم تو نخ نظرات زیر و روش کردم ولی پیدات نکردم دوس داشتم با اون عکس این پست رو تکمیل کنم اگه اومدی خودت بگو به عشق خودت اسم پست رو گذاشتم برفارت

میون این همه برف تو صحن آزادی
بدون شک نیستی ،  یه زائر عادی

تو انتخاب شدی بیای به سمت حرم

امشب شما اینجا هزارتا فرهادی

یه مدرک عالی با مهر کفشداری

خادمی تو حرم یه کار اجدادی

شما که حساسی نوکر عباسی

باید بهت بدن رتبه ی استادی

حس غریبیِ نه اینکه سرباری

همش میگی آقا ممنون که رام دادی

میون این همه برف بدون مداحی

بخوای نخوای مست پنجره فولادی

♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

از سرسرای حضور تا دورنمای عبور ، نقشی از آسمان بر دل عالم نقش بست ، نگارگر امروز تمام پاکی را خاکی کرد با طلوع خورشیدی که مدینه نوازشگر روی چون ماه اوست و چه ماهی که ماه در آن شب خسوف کرد و صورت در پشت پرده ی خجلت پنهان نمود.
زمین خشنود است وچشمانش شاهد قدم های دردانه ای از آل رسول الله است که پابرعرصه ی گیتی نهاده در گهواره ای از اشک شوق که مژگان پرنیان را  نمناک کرده است.
روحی روحانی منت گذاشته بر جوهری جسمانی تا زمین خاکی را چون گلستانی دائم الحضور گرداند ، گلی از گلستان محمد ، با همان لطافت و زیبایی گل محمدی که با حضورش طلوع و غروب سرزمین شیعه را مشرقی کرده است.
بدحرف زدنم را پای بی ادبی نگذار ، می دانم غروبی در کار نیست اما از بُعد نگفتن از من بعید است ، از بُعد که بگذریم اینجا فقط طلوع است و اشراق انوار در سرزمین محمد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین که عشق را در قلب محبین می پروراند.
می بینی دلدادگانی را که سراز پا نمی شناسند و آهوانه سلوکی عاشقانه را طی می کنند تا گره در نگاه یار زنند و سلامی نذر کنند و گوش را سمیع کنند تا ببینند علیکی در کاسه گداییشان عارفانه می رقصد.
چه دلسوخته اند ، آنان که گامهای خود را آرام بر می دارند تا دستانی پر مهر نوازشگر قلبشان باشد ، آنگاه که از شما اجازه ورود بر حریم امن حرم می گیرند ، چه باصفاست خورشید وجود تو و درک حضور تو :


اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صَاحِبِ هَذَا الْمَشْهَدِ الشَّرِیفِ فِی غَیْبَتِهِ کَمَا أَعْتَقِدُهَا فِی حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَ خُلَفَاءَکَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ أَحْیَاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ ، یَرَوْنَ مَقَامِی وَ یَسْمَعُونَ کَلَامِی وَ یَرُدُّونَ سَلَامِی وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ


نخواه که من در باران قلم کُش اشک ننویسم و بایستم ، وقتی گسترده است سفره  احسان رزق برای مستان و خورندگان
اکنون می خواهم برایت کوک کنم ساز خوش رقصی را  ای مهربان که نه تنها ناز نمی کنی بلکه خریدار نازکنندگانی. بشنو ، بشنو از من ، که می خواهم تمام گیتی را به جنبش در آروم :
ای آسمان، اگر وسعت تو از دریای بی کران گسترده تر است و دریا در تو حلول کرده ، من آسمانی می شناسم که افلاک چند در مقابل وسعتش چون دانه ای نهفته در دل خاک است
ای خورشید، خاموش شو چون خورشیدی آمده که دیگر نور تو در مقابلش چون من در مقابل عالم بی انتهاست
ای حاتمان جهان دراز کنید ، بله دراز کنید دستان گدایتان را در مقابل کریمی که بخشندگی شما در مقابل او چون عدد صفر گمشده ی در هزارهاست و یک لبخندش ارمغان آور بهشتی است پر رضوان
شما ای گدایان ، عقل حسابگر را به کار گیرید و بیندیشید که کجا دریوزگی می کنید، بیایید صاحب این خانه هر چه بخواهید بی منت و آزار به شما خواهد داد
ای زیبارویان یوسف چهر ، شما هم سر در گریبان فرو برید و گه گاهی سری بجنبانید و چشمی باز کنید و لذت ببرید از چهره ی عالِمی که عالَمی اسیر روی اوست
چه بگویم
بیایید اینجا حریم قدس رضوان است ، اینجا بهشتی زمینی است که آرامش وجود ، نسیم روح بخش جان ، لطافت عشق ، به زائران این مضجع شریف عطا می شود:
لحظه ی با تو بودن پر از صفاست
کدام صفا ؟
همان که پر از بی خیالی هاست.
اینجا کسی به فکر دنیای پست نیست ، تمام تجربه ها و حقه ها فراموش می شود ، اینجا کسی به فکر ناعشق نیست اینجا قلمرو بی حد و مرز عشق آسمانی است ، اینجا رضایی است که راضی می شود به نگاهی، نگاهی به سوی دل آلوده نگاهی به آیه ی متبرکه ی تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا ، نگاهی که متولد باران است و لبریز لولو و مرجان ، نگاهی که گُل می کند بین تمام نظر گاها و چشم اندازها ، نگاهی که برف می شود ، آب می شود ، رو سپید می شود و زلال.
اینجا رضایی است که رضوان به رضایتش می نازد ، اینجا رضایی است که نامش علی است ، اینجا رضایی است که فرزند موسی است ، اینجا رضا  مظهر خدایی است که خود سریع الرضاست.
                                                                                                                                                             دل شب 1386 مشهد الرضا      

                     ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦         

          یهویی نوشت !

حرم

 تا حالا توجه نکرده بودم
چه دفتر باحالی داره
رسیدگی به امور گمشدگان
این سری رفتم حرم
حتمن یه سری بهش می زنم
شاید سری بعدی
رفتم اسمم رو جز پیداشدگان نوشتم !                 

♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

صوت نوشت :  دو سه هفته پیش    ::::::      از سرسرای حضور