حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

حلال ها

به خاطر حلال ها بجنگ!؟

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

بَ لَ عَ

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ب.ظ

یک زلزله ی جهانی

با قدرت

7 ریشتر

تمام محاسبات مردم دنیا

برای زندگیشون رو

یک جا می بلعه!

+اگه گنجشک هاپ هاپ می کرد

سگ می گفت جیک جیک!

+یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک

مرگ

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۷ ق.ظ

بهترین پل ارتباطی است

زخم

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ق.ظ
باز هم مثل همیشه وقتی شروع می کنی خیلی جدی بنویسی نوشتنت نمیاد! و از اون بدتر اینه که نمی دونی این مفهوم عدم توفیق تا کی می خواد به عنوان یه دنبال کننده حقیقی آویزونت باشه ؟
چن تا بهونه کنار هم جمع شد تا شروع کنم به نوشتن ، واقعن نمی دونم مطلب سنگین یا من ضعیف ولی هر چی که هست تاکید کردن مجدد روی اینکه نوشتنت نمیاد حس بدیِ بسیار!
هادی محبی رو خیلی ها نمی شناسن ، من این رو امشب فهمیدم ، وقتی میگم خیلی ها منظورم آدم های بی خیال دین و انقلاب نیست منظورم ناظر به همین دور و بر!
وقتی از شهید محبی گفتم کسی یادش نبود ، کسی نمی شناختش و این برای من باور کردنی نبود !!! تقارن صحبت کردن از سه شخصیت دوست داشتنی یعنی حضرت زینب سلام الله علیها ، هادی محبی و علی خلیلی تبدیل به زخم شد و تازه اینجا بود که تونستم مفهوم این شعر رو درک کنم: کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
وقتی بعد از هزار و اندی سال با هزاران فراز و نشیب هنوزم که هنوزه پرچم حسین در دل های بی قرار بالاست، به خاطر هنرمندی به نام حضرت زینب سلام الله است که فقط همین هنر کافی برای هم ترازی با مقام عصمت. وقتی 1000 رو میذارم کنار عدد 15* تازه می فهمم هنر روایت کردن، هنر زنده نگه داشتن، هنر ما رأت الا جمیلا خیلی بالاتر از درک آدمی مثل منِ.
فقط پونزده سال از شهادت هادی محبی شهید امر به معروف گذشته باشه و بچه مسجدیُ هیأتیُ پایگاهی حتی اسمش رو نشنیده باش؟ تازه می فهمم چقدر قاتلم! انگار به اندازه ی تک تک ثانیه هایی که هادی محبی از یادم رفت بدون شک قاتل علی خلیلی هستم. حتی تصور اینکه پوزنده سال بعد چاقوی سوم روی گلوی سوم بشینه اذیتم می کنه ، باید از امروز به فکر درمان این زخم باشم. زخم یک حقیقتِ تلخِ، حقیقتی به نام ضعف در روایت.

*تاریخ شهادت هادی محبی: 1378/9/20 * تاریخ شهادت علی خلیلی: 1393/1/3

هژمونی گناه

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ب.ظ
این رضایت از با او بودن اذیتم می کند وقتی بعد از بودن ناراضی ام! احساس می کنم نه آن رضایت را می خواهم نه این ناراضی بودن را! جسارتن می خواهم مادام باشم، مستدام باشم یا در این یا در آن.
ازاینکه گاهی قریبم و گاهی غریب ناراحتم! اصلن دوست ندارم با غریبه بودنم آبروی قریبه ها را ببرم! هژمونی گناه ناخودآگاهم را آگاهانه به تاراج برده است، می ترسم، قلبم تند تند می زند بی آنکه بفهمم سرباز شیطان شده ام.
لحظه های لذت بی تو از من مسمّایی هم تراز غافل ساخته است که بدجور شراب نوش آتش است گلویم می سوزد ثانیه هایم را وقف جحیم کرده ام نافرم! آخر من چقدر حجم دارم که بارکش حطب شوم انگار ساختار وجودیم ساخت عاری شده پر از واژه های شکننده از نوع بدبختی. دوست داشتم نمی دانستم که این لذت ذلت است، آن وقت خیالم راحت بود جک و جفنگی می شدم به شدتِ طنز هزل آموز!
گناه آه می خواهد نه لبخند! مطمئنم حال به هم زن هستم وقتی در سرزمین او هستم این سلطه از هر کجا آمده نمی خواهمش باور کن دلم گرایه دار است برای چشم هایی که مرا می بیند اشک می ریزم لبم را می گزم تند تند نفس می کشم بعد از خروج ، تو را قسم می دهم به حال بعد از گناهم درهای ورودی را ببند بگذار برای همیشه خارج نشین درسهای تو باشم.
هژمونی گناه آزارم می دهد کاری کن بفهمم تلخ است ، زهر است ، حتی اگر بگویی این اَخ است لبانت را می خورم کودکانه تر از روزی که به دنیا نیامده بودم. ستار سلام بر نا!

پیامک

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۰۹ ب.ظ

پیرم کرد

آخرین پیامک

خالی تو!

انگار

محبتم

پیش تو

آنتن نمی دهد؟

حتی خواندن پیامک های تکراری تو

تازه ام می کند!

یک عمر چشممان به در بود نیامدی

نامردی است نور LCD کورمان کند

پیامک من!

هر پیامک جدید

یک سکته ی ناقص!

باز هم تو نبودی!

هنر می تواند

جای سیگار را بگیرد

اما نه

با هنرمندان سیگاری

+اسپند

نامانامانا

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۰۳ ب.ظ

بچه های ادبیات حتماً باید یادشان باشندی، آن قدیم ترها داستانکی بود به این مضمون؛ پادشاهی در فصل سرما لباس های گرمُ پشمینُ غیر پشمین از بالا تا پایین پوشیده بودندی و باز احساس سرما می کردندی اما ملیجکی با یک لاقبا سُرُ مُرُ گنده! در کنارش ایستاده بودَندی، پادشاه رو کردندی به ملیجک و پرسیدندی: ملیجکم ما با اینهمه لباس که پوشیده ایم باز احساس سرما می کنیم بگو ببینندی چگونه است که تو با یک لاقبا اینچنین مشعوف و سرخوش هستی آیا؟ ملیجک نگاهی به پادشاه انداختندی و گفتندندی: به خاطر اینکه من هر آنچه دارم پوشیدندی آما تو هر آنچه داری نپوشیدندی برای همین است که احساس سرما می کندندی !!!

حال اگر خواستندندی تلنگری حکیمانه از این داستان گرفتندندی که با حال و هوای روز تطابق داشته باشندندی باید سراغ خانوم هایی روندندی که با گرم شدن هوا تا آنجا که توانسته اندندی پوششی حداقلی متناسب با دور و بر* خود پوشیدندی! "بلانسبت پوشش"

خانومِ پوشش مندِ حداقل گزین با افه ای ماندگار بادبزن در دست فریاد واگرماها سر دادندنی و از این درجه ی بالای سانتیگراد همی انتقاد کردندی در همین اثنا محترمه ای چادرمند از این فریاد و اعتراض همی تعجب کردندی و پرسیدندی ؟ چگونه است که ما با این چادر که پوشیده ایم آن چنان که تو در جوشی احساس گرما نمی کنندندی ؟ حداقل گزین نگاهی به چادرپوش انداختندی و گفتندندی: به خاطر اینکه من تمام آنچه که پوشیده ام را در نیاورده اندندی آما شما هر آنچه را که می شدندی پوشیدندی!!!.

*اینطوربخوانید:قوم و قبیله، فرهنگ، کانتکس، دوست داشتندندی، طبقه نازل اجتماعی و به سلیقه ی خودتان می توانید کلمه ای برگزیدن دی:

.

+این متن را حتمن بخوانید پاکسازی

+قبرستان

وزارت

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۰۵ ب.ظ

وزارت خدا جهت پیشبرد اهداف راهبردی و سند چشم انداز قیامت اقدام به برگزاری آزمون می کند علاقه مندان می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت www.mahdi.com مراجعه نمایند. لازم به ذکر است تعداد قبول شدگان نهایی در این آزمون 313 نفر می باشد. شرکت در این آزمون برای عموم  آزاد می باشد. حداکثر سن شرکت کنندگان در این آزمون 40 سال می باشد

تبصره: میزان در به دری هایی که متقاضیان ثبت نام از کودکی تا کنون کشیده اند به حداکثر سن افزوده می شود

.

.

.

+ وزارت عشق، قاتل حرفه ای استخدام می کند.

کسانی که در این زمینه سابقه کاری دارند خیلی

بی جا میکنن که انتظار دارن اینجا استخدام شن

+اسپند